معنی از پرندگان خوش آواز

لغت نامه دهخدا

خوش آواز

خوش آواز. [خوَش ْ / خُش ْ] (ص مرکب) خوش صدا. خوش الحان. خوش نغمه. خوش نوا. (یادداشت مؤلف): و چون سخن گوید خوش سخن و خوشگوی و خوش زبان و خوش آواز باشد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
یکی پای کوب و دگر چنگ زن
سدیگر خوش آواز و انده شکن.
فردوسی.
بیارید گویا منادی گری
خوش آواز وز نامداران سری.
فردوسی.
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند و درویش جوینده ای.
فردوسی.
مجلس نیکو آراستند و غلامان ماهرویان بسیار ایستاده و مطربان همه خوش آواز در میان. (تاریخ بیهقی).
چو در سبزکله خوش آواز راوی
سراینده بلبل ز شاخ صنوبر.
ناصرخسرو.
ز گنبد چو یک رکن گردد خراب
خوش آواز را ناخوش آید جواب.
نظامی.
زآن هر دو بریشم خوش آواز
برساز بسی بریشم ساز.
نظامی.
مرغ ز داود خوش آوازتر
گل ز نظامی شکراندازتر.
نظامی.
سدیگر خوش آوازی و بانگ رود
که از زهره خوشتر سراید سرود.
نظامی.
مغنی بیا چنگ را ساز کن
بگفتن گلو را خوش آواز کن.
نظامی.
ای دریغا مرغ خوش آواز من
ای دریغا همدم و همراز من.
مولوی.
چهارم خوش آوازی که بحنجره ٔ داودی آب را از جریان... بازدارد. (گلستان). خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی. (گلستان).
بنال بلبل مستان که بس خوش آوازی.
سعدی.
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را.
سعدی.
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت
غلام حافظ خوش لهجه ٔ خوش آوازم.
حافظ.
- ناخوش آواز، کریه الصوت. بدصوت: ناخوش آوازی ببانگ بلند قرآن همی خواند. (گلستان).
خدای این حافظان ناخوش آواز
بیامرزاد اگر ساکن بخوانند.
سعدی.
|| نرم سخن. ملایم گوی. (یادداشت بخط مؤلف):
چو بشنید بهرام ازاو بازگشت
که بدساز دشمن خوش آواز گشت.
فردوسی.


ریدک خوش آواز

ریدک خوش آواز. [دَ ک ِ خوَش ْ / خُش ْ] (اِخ) ریدک خوش آرزوگ. یکی از دهقان زادگان به روزگار پرویز و او داناترین مردم عصر خود بالذات بود. (یادداشت مؤلف). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 439 و چ 2 ص 698 شود.

واژه پیشنهادی

خوش آواز

خوش خوان

خوشخوان


آواز خوش

نغمه

فرهنگ عمید

خوش آواز

دارای آواز و صدای خوشایند و دل‌نشین،

فرهنگ فارسی هوشیار

خوش آواز

خوش نغمه، خوشنوا


پرندگان

(اسم) جمع پرنده رده بزرگی از شاخه ذی فقاران که خون گرمند و بدنشان دارای حرارت ثابتی است و اندامهای جلو آنها بعلت پرواز در هوا بصورت بال در آمده و بدنشان نیز پوشیده از پر میباشد. بر روی استخوان قص آنها تیغه ای عمودی بنام برشه قرار دارد که عضلات پرواز بان ملصق میباشد باستثنای معدودی از پرندگان که دارای دو سریع میباشند و پرواز نمیکنند (شتر مرغ جزو این دسته است) . استخوانهای پرندگان معمولا مجوف و توخالی و دارای حفره های هوایی برای سبک کردن وزن آنها در موقع پرواز میباشد. گردن پرندگان دارای تعداد زیادی مهره است. بهمین مناسبت طول نسبه کافی دارد و ضمنا بخوبی باطراف قابل چرخش است. قلب پرندگان دارای چهار حفره است و شریان آئورت پس از خروج از بطن چپ بطرف راست بر گشته در امتداد بدن ادامه مییابد (بر عکس پستانداران) . غذای پرندگان در تیره های مختلف آنها فرق میکند: عده ای گوشتخوارند و عده ای علف خوار و عده ای دانه خوار و از دانه حبوبات تغذیه میکنند و عده ای هم بر حسب فصول مختلف غذایشان فرق میکند طیور.

معادل ابجد

از پرندگان خوش آواز

1256

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری